هفت سال پیش بادست خالی وکلی قرض وقوله این خانه راخریدیم از هزارجا وام گرفتم اندک طلاها و سهام ها وفرش های جهزیه ام را فروختیم  خانه خالی بود شیرالات و کابینت وکمد وپرده و.هیچی نداشت خوب من باردار بودم رفتم جنوب تازه درسم راتمام کرده بودم وپدرخانه که هنوز نمیدانست پدرشده دانشجو بود خدا میداند برای تجهیز این خانه چقدر سختی کشیدیم تا خانه شبیه خانه شود توکل کردم به خدا توی دلم چراغی روشن بود چک مینوشتم برای پکیج وکابینت و.بعد پدرخانه دایم آیه یاس میخواند ومن بودم که امید میدادم پدرخانه از قرض ووام وچک وقسط میترسد درحالیکه همه این کارها را من میکنم همین یکماه پیش پنجاه میلیون وام گرفتم برای چی؟تا با اندک پس اندازی که داریم یک آپارتمان دیگر بخریم باز پدرخانه از دیروز که من خانه را دیده وپسندیده ام شروع کرده به دادن انرژی منفی نمیتوانیم اقساط پدر آدم را درمیاورد تجهیز خانه الان توی این وضعیت سخته و.

من اما همه چیز را سپرده ام به خدا زیاد سخت نمی‌گیرم با اینکه حیاط اختصاصی خانه را خیلی دوست داشتم میدانم که اگر مال ماهم نشود حتما یکی بهترش را پیدا خواهیم کرد.

پ.ن:پسرک از اول هفته خانه مادرم هست امروز بدون یونیفرم رفته است مدرسه .مادرگفت که هرکاری کردم نپوشید یونیفرمش را.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رهپویان هدایت معرفی بهترین تولید کنندگان پنجره دو جداره بورس 24 BTS LOVERS بانوی گلستان ساهان پلان تولید کننده نرده استیل،حفاظ استیل،پله استیل،نرده کابلی،نرده شیشه ای تمدن سازی برای ظهور Matthew